English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6923 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the ring finger U انگشت حلقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisps U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop U حلقه درون حلقه دیگر
crisp U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops U حلقه درون حلقه دیگر
looped U حلقه درون حلقه دیگر
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purled U حلقه حلقه شدن
purl U حلقه حلقه شدن
quoit U حلقه پرتاب حلقه
eye bolt U حلقه حلقه اتصال
convolute U حلقه حلقه کردن
purls U حلقه حلقه شدن
purling U حلقه حلقه شدن
wreathy U حلقه حلقه شده
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
digit U انگشت
finger U انگشت
fingers U انگشت
dactyl U انگشت
digits U انگشت
monodactylous U تک انگشت
adactylous U بی انگشت
conspicuous U انگشت نما
notoriety U انگشت نمایی
dactylagraphy U انگشت نگاری
middle finger U انگشت میان
dactylitis U اماس انگشت
dactyloscopy U انگشت نگاری
finger painting U نقاشی با انگشت
rule of thumb U حساب انگشت
phalange U بند انگشت
pinky U انگشت کوچک
potentilla U پنج انگشت
finger U انگشت زدن
pinkie U انگشت کوچک
fingers U انگشت زدن
fingered U انگشت دار
fingered U انگشت مانند
cinqfoil U پنج انگشت
cinquefoil U پنج انگشت
digitate U انگشت دار
digitiform U انگشت مانند
gazing stock U انگشت نما
little fingers U انگشت کوچک
index finger U انگشت نشان
index fingers U انگشت نشان
the little finger U انگشت کهین
the middle finger U انگشت میانه
to become a byword U انگشت نماشدن
knuckles U بند انگشت
syndacty U چسبیده انگشت
five finger U پنج انگشت
finger print U اثر انگشت
medius U انگشت وسطی
sawison keut U نوک دو انگشت
egregious U انگشت نما
medius U انگشت میان
marplot U انگشت به شیر زن
soon koot U نوک انگشت
pollex U انگشت شست
finger mark U اثر انگشت
knuckle U بند انگشت
forefingers U انگشت شهادت
fingerprinted U اثر انگشت
fingerprinting U اثر انگشت
agnail U میخچهء پا یا انگشت پا
fingering U استفاده از انگشت
fingerprint U اثر انگشت
the first or index finger U انگشت نشان
the first or index finger U انگشت شهادت
forefingers U انگشت نشان
forefinger U انگشت شهادت
soleprint U انگشت نگاری از پا
fingerprints U اثر انگشت
ring finger U انگشت انگشتر
ring fingers U انگشت انگشتر
fingertips U نوک انگشت
forefinger U انگشت نشان
fingertip U نوک انگشت
toenails U ناخن انگشت پا
toenail U ناخن انگشت پا
finger print department U اداره انگشت نگاری
finger tapping U ضربه زنی با انگشت
ring fingers U انگشت چهارم دست چپ
notoriously U بطور انگشت نما
tap the door with your fingers U انگشت بزنید بدر
finger thumb opposition U تقابل شست و انگشت
to run over U تند انگشت گذاشتن
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
pinkie U انگشت کوچک دست
ring finger U انگشت چهارم دست چپ
To finger something. U به چیزی انگشت زدن
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
the little finger U انگشت کوچک کلنج
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
finger play U استفاده از انگشت درشمشیربازی
indexed U نمودار انگشت سبابه
pettitoes U چیز بی ارزش انگشت پا
nose-picking U انگشت کردن در بینی
phalange U استخوان انگشت یاپنجه
proverbialize U انگشت نما کردن
flagrant U انگشت نما رسوا
little finger U انگشت کوچک دست
polydactyl U چند انگشتی پر انگشت
indexes U نمودار انگشت سبابه
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
phalanges U استخوان انگشت گروه
finger glass U فرف انگشت شوئی
knucklebone U استخوان بند انگشت
index U نمودار انگشت سبابه
finger mark U با انگشت چرک کردن
to make an e. of oneself U خود را انگشت نما کردن
toe U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
phalangeal U وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
toes U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
pizzicato U با ضرب نوک انگشت یاناخن
poke U فشار با نوک انگشت حرکت
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
agnus castus U پنج انگشت فلفل بری
lumbrical U ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
poking U فشار با نوک انگشت حرکت
pokes U فشار با نوک انگشت حرکت
jams U گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed U گرفتن شکاف کوه با انگشت
fingers U باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
finger U باندازه یک انگشت میله برامدگی
a man's best friends are his ten fingers <proverb> U کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
jam U گرفتن شکاف کوه با انگشت
poked U فشار با نوک انگشت حرکت
toes U انگشت پای مهره داران جای پا
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to gouge out a persons eye U چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
toe U انگشت پای مهره داران جای پا
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son U قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
whorls U حلقه
wisp U حلقه
wisps U حلقه
fascia U حلقه
fascias U حلقه
coiled U حلقه
anadem U حلقه گل
wreaths U حلقه گل
convolutions U حلقه
coils U حلقه
coil U حلقه
whorl U حلقه
metamere U حلقه
collar U حلقه
flower cup U حلقه گل
for/next loop U حلقه NEXT/FOR
ran U حلقه
hoops U حلقه
hoop U حلقه
grummet U حلقه
cycles U حلقه
gyre U حلقه
cycled U حلقه
vortexes U حلقه
vortex U حلقه
wreath U حلقه گل
vortices U حلقه
do while loop U حلقه WHILE/DO
curls U حلقه
lunette U حلقه
Recent search history Forum search
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
0خرک حلقه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com